گاهی فکر می کنی حجم غم ها دیگه از این بزرگتر نمیشه! گاهی میگی این دیگه آخرشه و از این سخت تر نمیشه! اما میشه و ریشخندِ موقعیت های پیچیده میشی و درمونده میمونی! کاش ممکن بود این کاشی که سال هاست با منه محقق بشه! اینکه از خودم دو نسخه داشتم در دو مکان! و دو زمان! که وظیفه ی اصلی و اولیه ی هر دو نسخه این باشه که مشت محکمی بکوبه به دهانِ گشادِ دلتنگی و دلتنگی و دلتنگی! پ.ن: همین روزاست که گوش هام از فشار کشش ماسک ها کنده بشه و بیفته زمین! شما مهمون نمیخواید؟!
و من سخت بد قولی کردم
و عمر مهر ماهی که به سر رسید؛
دلتنگی ,بشه ,گاهی ,ی ,نمیشه ,نسخه ,دلتنگی و ,و دلتنگی ,از این ,دو نسخه ,باشه که
درباره این سایت