وقتی شروعِ غروبِ پایانِ هفته رو تک و تنها و در جاده آغاز می کنم یعنی تنهایی قراره سلطنت غرور آمیزی کنه و همدم این تنهایی صدای تنفس زیر ماسک و گوش نوش کردن به نت های لعنتی طورِ Thème de Nadia ولادیمیر کوزماست! آخه این بشر چرا اینقدر خوبه! پ.ن: بچه که بودم گمان می کردم اون توپِ بازی بچه هاست که جامونده روی سیم ها! گرچه که الان هم در سی سالگی فرقی نکرده و همینطور فکر می کنم :)) شما مهمون نمیخواید؟!
و من سخت بد قولی کردم
و عمر مهر ماهی که به سر رسید؛
تنهایی ,کنم ,بچه ,بازی ,هاست ,سیم ,می کنم ,توپِ بازی ,اون توپِ ,بازی بچه ,کردم اون
درباره این سایت